معرفی مرکزدادهٔ بانهوف (BAHNHOF) ـ[1]
آنچه میخوانید
مرکز داده بانهوف از مراکز داده پیشرو است که در محدودهٔ شهری استکهلم قرار دارد. کار این مرکزداده خدمات اشتراک مکانی است و مشتریان در آن رفتوآمد میکنند. با اینکه تاسیسات را در عمق ۳۰ متری زمین و بهزور دینامیت درون غاری ساختهاند که پناهگاه اتمی جنگ سرد بوده است، طراحی داخلی آن چنان خوشاید و جذاب است که مشتریان خودشان دوست دارند به بازدید آن بیایند و مراسم کاریشان را در آنجا برگزار کنند. به این مرکز داده «قلعهٔ جیمز باندی» میگویند. در طراحی داخلی آن از فیلمهای کلاسیک معروف الهام گرفتهاند. در محیط اینجا آکواریوم و آبشار مصنوعی و گلوگیاه میبینید. سازنده از اینکه پولش را بهجای تبلیغات معمول برای جذب مشتری بدین شکل صرف کرده بسیار راضی است. از این کارها در سیستم برق و سرمایش تاسیسات هم کردهاند. مرکز دادهٔ منحصربهفردی است … .
آشنایی با مرکزدادهٔ بانهوف
تصویر: ورودی مرکزدادهٔ بانهوف در استکهلم سوئد: ۳۰ متری زیر زمین، در پناهگاه هستهای سابق که نام خود را از زمان جنگ سرد حفظ کرده است: «کوهستان سپید»
ورودی مرکزدادهٔ بانهوف در استکهلم سوئد: ۳۰ متری زیر زمین در پناهگاه هستهای سابق که نام خود را از زمان جنگ سرد حفظ کرده است: «کوهستان سپید»
همه با دیدن مرکزدادهٔ «بانهوف» در استکهلم ناخودآگاه شروع به زمزمهٔ موسیقی فیلم علمی ـ تخیلی محبوب خود میکنند. این ارائهدهندهٔ خدمات اینترنتی، مرکزدادهاش را طوری طراحی کرده که به افراد حس سینمایی میدهد. دیدن این تاسیسات در بیننده تصور قرار گرفتن در فضای فیلمهایی همچون «گریز بیصدا» و «فرار لوگان» [2] یا فیلمهای جیمز باند بهوجود میآورد.
اتاق کنفرانس مرکزدادهٔ بانهوف گرد و شیشهای است که در کف آن تصویر ماه مشاهده میشود. این اتاق را بالا و جایی مسلط به محیط سرورها ساختهاند. چراغهای رنگارنگ و آبشارهای مصنوعی و چند گلخانه نیز در این مرکزداده خودنمایی میکنند. برق دوم ساختمان را موتورهای دیزل دستدومی فراهم میکنند که قبل از این در زیردریاییهای آلمانی کار میکردهاند. آژیر زیردریایی نیز در نزدیکی موتورها نصب شده که اگر در سیستم مشکل فنی پیش آمد بهصدا درآید.
در این مرکزداده چیزی هست که حس ماورائی و عجیبی به آدم میدهد؛ چون آن را در پناهگاه هستهای سابق و در ۳۰ متری زیر زمین ساختهاند. اینجا در ورودی فلزی ضخیمی بهقطر ۴۰ سانتیمتری دارد که از آن محافظت میکند. شرکت بانهوف اسم رمز زمان جنگ سرد این پناهگاه یعنی «کوهستان سپید» (Pionen) و همچنین برخی اشیای قدیمی آن را نگه داشته است. مثلا در نزدیکی در ورودی تابلویی دیده میشود که روی آن نوشته شده: «درها در وضعیت دفاعی درجه یک (حملهٔ اتمی) [3] باید بسته باشند».
مرکزدادهٔ بانهوف ساختمانی منحصربهفرد است که با طراحی هوشمندانه و با استفادهٔ سنجیده از مواد منفجره در هنگام ساخت، در نهایت تبدیل به مرکزدادهای شده که شکل غیرعادیاش هر بینندهای را مجذوب خود میکند.
یون کارلونگ (Jon Karlung) بنیانگذار و رئیس هیئتمدیرهٔ این تاسیسات دربارهٔ دشواریهای ساخت این مرکزدادهٔ زیرزمینی و ارزشی که جلوههای سینمایی به آن بخشیده میگوید.
مشخصات تاسیسات:
- سازمان: بانهوف (Bahnhof)
- مکان: استکهلم، سوئد
- شروعبهکار: شهریور ۱۳۸۷ (سپتامبر ۲۰۰۸)
- ویژگیهای چشمگیر: نور مصنوعی، گلخانه، آبشار، آکواریوم بزرگ آب شور با ظرفیت ۲٬۶۰۰ لیتر، تامین برق دوم با دو موتور زیردریایی دیزل ساخت کارخانهٔ مایباخ (Maybach)
- مدت طراحی و ساخت: ۲۰ ماه
- مساحت: جمعا ۱٬۰۰۰ متر مربع شامل ۵۰۰ متر مربع سالن، ۲۰۰ متر مربع تاسیسات، فضای باقیمانده قسمتهای اداری مربوط به کارکنان
- ظرفیت برق قابل استفادهٔ فاوا: ۸۰۰ کیلووات
- رتبهبندی: ذکر نشده
- تعداد رکها: ۱۴۰ رک
- برق: میانگین ۵٫۷ کیلووات در هر رک، حداکثر نامشخص
- زیرساختها: مسیر کانالهای برق و سیستم سرمایشی و کابلهای داده در عمق ۱ متری کف کاذب
- بار سازهای: ۲ تن بر متر مربع
- سیستم اطفای حریق: Novec 1230
متن مصاحبه
الگر: چطور فکر کردید که این پناهگاه زیرزمینی جای مناسبی برای ساختن مرکزداده است؟
کارلانگ: دلایل زیادی وجود داشت. اما به نظرم دلیل اصلی این بود که میخواستیم این بار کار جدیدی بکنیم. چون پیش از این پنج مرکزدادهٔ دیگر ساخته بودیم که اغلب آنها محیط معمول دارند. مثلا انبار متروک یا ساختمان اداری قدیمی را برای استفادهٔ مرکزداده بازطراحی کرده بودیم.
از نظر جغرافیایی ما در منطقهٔ بسیار پایداری هستیم. بیشتر سوئد روی بستر سنگ گرانیت است. این سنگ سخت ۲ میلیارد سال قدمت دارد. شاید این کوه یکی از قدیمیترین و پایدارترین پهنههای جغرافیایی زمین باشد.
دربارهٔ انتخاب مکان باید بگویم که از زمان جنگ سرد قلعهها و جاهای بسیاری در اینجا باقی ماندهاند که من بسیاری از آنها را بررسی کردهام. گمانم از حدود چهل جا بازدید کردم. بسیاری از آنها یا خیلی کوچک بودند یا برای کارهای دیگری استفاده میشدند. ولی اینجا خیلی مناسب بود و ما خیلی خوششانس بودیم که پیدایش کردیم.
بهطور کلی سرورها در مرکزداده با خطر چندانی مواجه نیستند. البته مسئلهٔ حفاظت فیزیکی را حتما باید در نظر گرفت. اکنون ما در کوهی جا گرفتهایم که اگر بمب هیدروژنی را هم تحمل نکند، انفجار قوی در استکهلم را تحمل میکند. میگویم که اگر مردم هم جان بهدر نبرند، کامپیوترها چیزیشان نمیشود!
اینجا فضای خیلی بزرگی دارد که در مرکز شهر استکهلم قرار گرفته است. رقبای ما و بسیاری از مراکزداده اغلب در جایی بسیار دورتر از مرکز شهر هستند. زیرا ساختن این مجموعهها در خارج از شهر بسیار کمهزینهتر است. از سویی اگر توجه کنید بسیاری از کارشناسان کامپیوتر در شهر زندگی میکنند. آنها دوست ندارند برای سر زدن به مرکزدادهٔ محل کار خود هر روز مسافت زیادی رفتوآمد کنند. خیلی خوب است که مرکزداده بسیار نزدیک به شهر ساخته شود تا کارشناسان از این نظر خیلی راحت باشند. پیدا کردن جای مناسب و ارزان برای ساختن مرکزدادهٔ داخل شهر، مطمئنا کار آسانی نیست. اما این منطقه استثناء است، چون فقط همین غارها را دارد که نمیتوان از آنها برای کار دیگری استفاده کرد.
پیشتر برخی از غارها را گاراژ یا پارکینگ کرده بودند. اما غار ما ورودی بسیار کمعرضی داشت که نمیشد از آن پارکینگ ساخت. بهنظرم در مرکز شهر بودن مرکزدادهٔ ما فایدهای دارد و یک پله ما را از رقبا بالاتر میبرد. اینکه مشتریان ما بهسادگی میتوانند وقتی در مرکز شهر هستند به کامپیوترها نیز دسترسی داشته باشند.
«پیدا کردن جای مناسب و ارزان برای ساختن مرکزدادهٔ داخل شهر، مطمئنا کار آسانی نیست. اما این منطقه استثناء است، چون فقط همین غارها را دارد …»
تصویر: مرکز عملیات شبکه (NOC یا Neetwork Operations Center) در مرکزدادهٔ بانهوف
در محیط اینجا نورپردازی مصنوعی، چندین گلخانه و حتی آکواریوم آب شور تعبیهشده تا همچون بسیاری از مراکزداده محیط سرد و بیروح نداشته باشد.
دلیل دیگر بیشک حفاظت فیزیکی عالی اینجا است. همان طور که میدانید، حفاظت فیزیکی ممکن است از دید کار اصلی مرکز کامپیوتر چندان اهمیتی نداشته باشد. بسیاری از مشکلات پیشآمده در کارهای من ناشی از اشتباه انسانی بودهاند که بسیار هم رایجاند. چیزهایی از قبیل اشتباه در تنظیمات و پیکربندیها که ممکن است باعث ازکارافتادن کل سیستمها بشود. حفاظت فیزیکی در مقایسه با آنها چندان دردسرساز نیست.
بنابراین شاید این موضوع بیاهمیت باشد، اما مشتریها عقلشان به چشمشان است. از دید بازاریابی با اطمینان به اینکه خطاهای انسانی بسیار دردسرسازتر از مشکلات ناشی از خود مکان هستند، باید در نظر گرفت که مشتریان بیشک از داشتن امنیت فیزیکی راضی خواهد بود. مشتریها سنگیبودن و استحکام کوه را تحسین میکنند. با این توضیح برای ما یکپارچگی و استحکام کوه نسبت به مراکزدادهٔ معمول مزیت محسوب میشود.
سومین دلیلی که پناهگاه هستهای جنگ سرد را انتخاب کردیم، ترکیبی از چند عامل است. این کار از نوع کارهای سرگرمکننده بود ولی همین جنبهٔ تفریحی از نظر بازاریابی برای ما مزیتی شد. اینطور توضیح بدهم که بهدلیل همان است که من الان دارم با شما مصاحبه میکنم و این مصاحبه در مجلات و در رسانههای گوناگون منتشر میشود. این کاری است که قطعا موقعیت ما را در بازار بهبود میدهد. اگر هزینهٔ آن را خرج تبلیغات رایج کرده بودم، الان اینجا روبهرویتان ننشسته بودم که درباره کار جالبی که کردهایم حرف بزنم! اکنون ما به این نتیجه رسیدهایم که گرچه آن کارها هزینه داشت، از نظر بازاریابی به نفعمان تمام شد!
دلیل انتخاب این شیوه جنبهٔ تفریحیاش بود. طراح داخلی این کار معماری فرانسوی بود که محل کار او همین نزدیکی است. با او دربارهٔ ابتکارمان مذاکره کردیم. بزرگترین منبع الهام ما فیلمهای جیمز باند و Star Trek ـ[4] و اینجور فیلمهای علمی ـ تخیلی بود. همین باعث شد که نتیجهٔ کار به این صورت دربیاید. تنها چیزی که بهنظرم کم داریم یکنفر مثل شخصیت بلوفیلد [5] در فیلم جیمز باند است که در اتاق کنفرانس شیشهایمان همراه با آن گربهٔ سفید موبلند معروف نشسته باشد. الان گلوگیاه داریم ولی حیوان خانگی نداریم!
الگر: این اتاق بیشک بر روی بیننده تاثیر میگذارد، اما آیا وقتی طراحی میکردید حدس میزدید اینقدر جلب توجه کند؟
کارلانگ: صددرصد! غارها یکجوری سحرآمیزند. من نمیدانم چه رازی در آنها نهفته است اما مردم بهمحض دیدن این مرکزداده جذب میشوند و بلافاصله از آن خوششان میآید. حتی در مراحل اولیهٔ ساخت هم همین طور بود. ما از همان آغاز کاملا متوجه این ویژگی بودیم.
در مراحل اولیه کار نیز افراد بسیاری به این پروژه علاقه نشان میدادند. دوست داشتند بیایند داخل ساختمان و از آن بازدید کنند. در حال حاضر ما از کارخانهها و دانشگاههای مختلف بازدیدکننده داریم. سیاست ما همیشه این بوده که با این قضیه راحت باشیم و از ورود علاقهمندان استقبال کنیم. اصلا خودمان مردم را دعوت میکنیم و بازدیدهایی برایشان ترتیب میدهیم. البته نه در جایی که سرورها هستند، بلکه در سایر بخشهای ساختمان که البته همهجا هم بهخوبی پیداست.
تصویر: اتاق کنفرانس گرد با دیوارهای شیشهای که از بالا به محیط سرورهای مرکزدادهٔ بانهوف مسلط است.
الگر: بهطور کلی طراحی و ساخت این مرکزداده چقدر طول کشید؟
کارلانگ: از شروع کار شاید حدود دو سال و نیم زمان برد. چون ما تجربهٔ ساختن مرکزداده در صخرهٔ سخت و یکپارچه را نداشتیم. این پروژه خیلی با بقیه پروژههایی که کار کرده بودیم فرق داشت. حقیقت این است که طول مدت ساخت مرکزداده بستگی دارد به جایی که قرار است در آن ساخته شود. مثلا اگر بخواهید آن را در انبار بسازید معلوم است چقدر طول میکشد. اما این پروژه خیلی خاص بود و تقریبا دو برابر زمانی که پیشبینی میکردیم زمان برد.
بیشک این کار موفقیت تمامعیار بود؛ موفقیت در طراحی و موفقیت تجاری. با این حال اکنون نمیدانم اگر دوباره فرصت ساختن چنین مرکزدادهای نصیبم شود به آن تن میدهم یا نه. چون جابهجاکردن آنهمه سنگ واقعا کار طاقتفرسا و پروژهٔ خطرناکی بود. ممکن بود اشتباهی پیش بیاید، یا ممکن بود آبهای زیرزمینی برایمان دردسرساز شوند. بهطور کلی مشکلات گوناگون و زیادی ممکن بود رخ بدهد. البته در عین حال خیلی هم جالب بود و از دو جنبهٔ فنی و تجاری برای ما موفقیتآمیز شد. ولی کار و انرژی زیادی صرف آن کردیم.
وقتی که رفتیم طرح پیشنهادی این پروژه را به بانک ارائه کنیم خوب یادم هست. چند وام سرمایهگذاری داشتیم که میباید با آن بخشی از هزینهٔ اولیه را تامین میکردیم. به بانک گفتم ما میخواهیم قلعهٔ جیمز باندی در دل کوه بسازیم. با اینکه قضیه مربوط به مدتها پس از حباب داتکام بود ولی شاید این کار شبیه پروژههای داتکام به نظر میرسید.
به هر حال با سرمایهگذاری نهچندان بزرگی که در این کار کردیم در نهایت همهچیز خوب پیش رفت. بودجهٔ ما خیلی محدودی بود. این ساختمان را در واقع با بودجهٔ خیلی کمی ساختهایم. بیشتر کارها را خودمان انجام دادیم و خودمان هم راهوروش اجرای آنها را پیدا کردیم.
عکس: سرورهای مرکزدادهٔ بانهوف در دل کوه
الگر: بدیهی است منفجر کردن سنگ یکپارچهٔ درون غار برای گسترش فضای مورد نیاز چالش بزرگی است. آیا در این تاسیسات زیرزمینی و ساختن آن چالشهای دیگری هم وجود داشت؟
کارلانگ: هنگام ساختوساز برای افزایش فضای داخلی موجود، ۴ هزار متر مکعب سنگ را با دینامیت منفجر کردیم. این کار دو سال طول کشید. همسایگان در منطقه از انفجارهای گاهوبیگاهمان دل خوشی نداشتند. یک بار ناگهان انفجاری رخ داد و شدت آن بهحدی بود که در ورودی تاسیسات تحمل نکرد. نزدیک بود تکه سنگی با ماشینی که در آن نزدیکی پارک کرده بود برخورد کند. خوشبختانه کسی آن دوروبر نبود و آسیبی وارد نشد.
در این کار هر مشکلی در نوع خودش جدید بود. اگر چندین مرکزداده در جاهای معمول ساخته باشید، از مشکلات اساسی کار آگاه هستید و میدانید چه باید بکنید. اما در این پروژه هر روز یک مشکل جدید پیش میآمد.
مثلا من نگران بودم که تکهسنگهای بزرگ شل شوند و پایین بیفتند. ولی در واقع جای نگرانی نبود چون کاملا محکم بودند. اول کار دربارهٔ قسمت ورودی نگرانیهایی داشتیم. به همین دلیل در آنجا تغییراتی دادیم. چند انفجار انجام دادیم و بعد بعضی از سنگها را با سیمان در جایشان محکم کردیم.
حدود 30 متر بالاتر از محل قرارگیری مرکزداده نیز چند خانهٔ قدیمی و چوبی قرن هجدهمی هست. بنابراین در اینجا با تضاد بزرگی در مفهوم «بافت» مواجهیم. یعنی این قلعه را در دل کوه داریم که نزدیکی آن هم خانههای کوچک چوبی قرار گرفتهاند. اینجا منطقهٔ فرهنگی است. یعنی منطقهٔ حفاظتشدهٔ خانههای سنتی سوئدی که در کنار آن این کلیسای بزرگ هست. در نتیجه بین ساختمان ما (با فناوری پیشرفته و حال و هوای علمی ـ تخیلیاش) با معماری کلاسیک و قدیمی بیرون، از نظر بافت تضاد وجود دارد.
الگر: گمانم جادادن زیرساختهای مرکزدادهٔ معمول در زیر زمین مشکل باشد؛ حتی اگر فضای لازم را با همان شرایطی که میخواهید در اختیار داشته باشید. همین طور است؟
کارلانگ: بله. ما کف را در حدود ۲ متر پایینتر بردیم تا بتوانیم جریان هوا را در اتاق سرور تسهیل کنیم. یعنی هوای خنک از طریق کانالهای کف کاذب به سوی رکها فرستاده میشود. میدانم که امروزه برای این کار فناوریهای مختلف دیگری وجود دارد. ولی مشتریان ما اغلب مشتریان اشتراک مکانیاند (Colocation Centre). آنها با کامپیوترهای مختلفی نزد ما میآیند و طبعا هم نیازمند انواع دسترسی هستند.
بهکاربردن سیستم سرمایش جدا برای هریک از رکها بسیار دشوار است. مگر اینکه دقیقا بدانید هر استفادهکننده میخواهد با چه نوع کامپیوتری و چه پیکربندیهایی از کدام رک استفاده کند. فضای باز اشتراک مکانی باید انعطاف زیادی داشته باشد. ما مشتریانی داریم که هنوز هم از سرورهای خیلی قدیمی استفاده میکنند. کاش اینطور نبود. اما واقعیتی است که هست و البته همیشه حق با مشتری است. با این وضعیت راحتترین کار استفاده از همین الگوی سرمایش است که استفاده کردهایم.
مرکزدادهٔ ما از جنبههای دیگر و از نظر فناوری معمولی است. افزونگی مطمئن و بسیار خوب داریم، شبکهیمان از سه منبع متفاوت میآید، نیروی برق نیز از منابع مختلفی تامین میشود. اما جنبهٔ منحصربهفرد این مرکزداده معماری داخلی جالب آن و همچنین حس امنیتی است که کوهستان به آن داده است.
تصویر: این مرکزدادهٔ زیرزمینی برای اجتناب از گرمشدن کوههای پیرامون خود، بهجای بهکاربردن پدیدهٔ زمینگرمایی از سرمایش با هوای بیرون بهره میگیرد.
ما در هنگام طراحی نوعی از سرمایش زمینگرمایی را بررسی کردیم. روشی که بر اساس آن در کوه سوراخهایی ایجاد میشود و سرما از داخل زمین بهدست میآید. اما معلوم شد که این شیوه کارمان را راه نمیاندازد. زیرا ما گرمای خیلی زیادی داریم. دربارهٔ اجرای آن نیز بررسی کردیم. به من گفتند باید زیر صدها خانه را حفاری کنیم. تازه تا مدت محدودی کار خواهد کرد؛ سرانجام دیر یا زود تمام کوه گرم میشود و بعد از آن سرمایش زمینگرمایی [مطالعهٔ بیشتر] دیگر سودمند نخواهد بود. بنابراین تصمیم گرفتیم بهجای آن از سیستم سرمایش طبیعی (Free Cooling) استفاده کنیم. یکی از مزایای این روش برای ما این است که چون سوئد آبوهوای سردی دارد؛ در سیستم سرمایش میتوانیم تا حد زیادی از دمای هوای بیرون بهره بگیریم. ما از شیوههای سرمایشی رایج هم استفاده میکنیم. اما بیشتر از سرمایش طبیعی [مطالعهٔ بیشتر] با هوای بیرون بهره میبریم.
الگر: با توجه به اینکه مکان این مرکزداده معمولی نیست و در دل کوه قرار دارد، برای تهویه از بیرون با چه چالشی روبهرو شدید؟
کارلانگ: دراینباره هیچ مشکلی نداشتیم. از همان ابتدا معلوم بود که این تاسیسات باید هوای مناسب داشته باشد، چون برای انسانها ساخته میشد. ما یک مجرای تهویهٔ مطبوع داریم که تا قلهٔ کوه بالا رفته است و هوایی که برای تنفس است از آنجا وارد میشود. این هوا واقعا تمیز است. بیشتر جاهای استکهلم هوای خوبی دارد، اما این هوای خیلی خوب است چون از ارتفاعات کوهستان میآید. هوای درون کانال واقعا عالی است.
در حال حاضر ۱۵ نفر در مرکزدادهٔ ما کار میکنند. «مرکز عملیات شبکه» (Network Operations Center) اپراتور ارتباطات اینترنتی ما آنجا است. از افتتاح آن در سال ۱۳۸۷ ش. تاکنون ما برای انجام امور اجرایی در آن حضور داشتهایم. هیچ مشکلی وجود ندارد.
آنجا گلوگیاه هم داریم چون باید کمی حس زندگی بهوجود میآوردیم. اگر میخواهید آدمها را به نشستن درون کوه ترغیب کنید، باید برایشان جذابیتهایی هم ایجاد کنید. یکی از این جذابیتها استفاده از گیاهان است. آکواریوم بزرگ ۲٬۵۰۰ لیتری هم داریم. گمانم در آن ماهی آب شور هم داشته باشیم. تلاش کردیم روشنایی روز و چیزهایی از این دست را شبیهسازی کنیم. اینجا را بهطور کامل و از هر نظر مناسب حضور انسان ساختهایم.
الگر: از همان اول میخواستید این ویژگیها را در ساختمان اجرا کنید، یا بعدا به ذهنتان رسید؟
کارلانگ: بیشک این کارها را از پیش برنامهریزی کرده بودیم. دراینباره ما از همان ابتدا یک تصمیم راهبردی داشتیم و برای آن بودجه ویژهای در نظر گرفتیم. تصمیم این بود که اینجا باید تبدیل به قلعهٔ بینقص جیمز باندی شود و اگر میخواهیم قلعه جیمز باندی داشته باشیم، باید مثلا آکواریوم بزرگ ماهی هم داشته باشیم.
تصویر: آبشار مصنوعی درون مرکزدادهٔ بانهوف
ابتدا قصدمان این بود که ماهی پیرانا بیاوریم، همان ماهیهای کوچک گوشتخوار. اما به نظر من این ماهیها خیلی خوشایند نیستند. اغلب گوشهای بیحرکت میایستند و رنگ چندانی هم ندارند. بنابراین بهجای آن تصمیم گرفتیم از ماهیهای رنگی آب شور استفاده کنیم. ایدهٔ گیاهان را هم بهگمانم از فیلم علمی ـ تخیلی Silent Running گرفتیم. فیلمی از دهه ۱۳۴۰ ش. که نشان میداد در ایستگاههای فضاییشان گلخانههای معلق دارند. فکر اولیه این بود و همهچیز مطابق با همان در ذهنمان شکل گرفت. این چیزها را نمیشد بعدا به برنامه اضافه کرد. همهٔ اینها از همان اول قرار بود اجرا بشوند.
الگر: اگر قرار باشد مخفیگاه شیطانی جیمز باندی داشته باشیم، باید هم سعی کنیم آکواریوم بزرگ با ماهی پیرانا داشته باشیم. تناقضی وجود ندارد. بگذریم.
شما گفتید برای کانالهای سیستم سرمایش از کف کاذب استفاده کردهاید. آیا زیرساخت کابلکشی و برق مرکزداده را هم از زیر کف عبور دادهاید؟
کارلانگ: بله. آنها را هم از زیر کف کاذب عبور دادیم. به همین دلیل است که ما کف سازه را تا این حد پایین بردیم. میخواستیم فضای بیشتری در کف کاذب داشته باشیم. میدانم که میشد آنها را در سقف نیز تعبیه کرد. اما از نظر زیباییشناسی نمیخواستیم محیط شلوغ و درهمبرهم بشود. میخواستیم محیط زیبا و کاملا علمی ـ تخیلی بهنظر برسد. برای همین تصمیم گرفتیم آنها را از زیر رد کنیم. عمق کف کاذب هم بیشتر از حد معمول است که جریان هوا را در آن تسهیل میکند. میدانیم که گاهی ممکن است کابلهای زیر کف کاذب دردسرساز شوند و جلوی عبور هوا را بگیرند. اما چنین اتفاقی هیچگاه برای ما رخ نداد. زیرا کف کاذب در تاسیسات ما خیلی گودتر از عمق معمول است.
الگر: اگر میتوانستید به گذشته برگردید و این مرکزداده را دوباره طراحی کنید، چیزی بود که بخواهید آن را جور دیگری انجام بدهید؟
کارلانگ: شاید انفجارهای بیشتر برای ایجاد فضای بیشتر. چون الان دیگر همهٔ رکها پر شدهاند. ما باید فضا را بزرگتر میساختیم. این اشتباه ما بود. البته مسئله هزینه را هم داشتیم.
دوم شاید جلوههای ویژهٔ بیشتر از این. ما در معماری داخلی اینجا از گلوگیاه و از اینجور چیزها استفاده کردهایم. ولی پیشنهادهای بیشتری هم بود که کنار گذاشتیم. با وجود آن کانال تهویهٔ مطبوع که آنجاست میتوانستیم آسانسور هم داشته باشیم. من در نظر داشتم چیزی شبیه آسانسور بتمن (Batman) بسازم که از بالای کوه وارد غار شود. حتی میخواستم میلهٔ فولادی کار بگذارم که بشود مثل آتشنشانها از آن سر خورد و آمد پایین! اما این ابتکارها خیلی گران بودند. اگر میتوانستم به عقب برگردم، حتما آسانسور بتمن را به ساختمان اضافه میکردم. ما همچنین در نظر داشتیم ریل کوچکی از ورودی به داخل تاسیسات بکشیم، اما اجرای این کار پیچیدگی زیادی داشت. اگر میشد حتما آن را هم اجرا میکردم. توصیهٔ من به دوستانی که قصد دارند مرکزداده بسازند این است که بدانند مردم چنین چیزهای کوچکی را دوست دارند. اگر غار هم ندارید، میباید چیزهایی اضافه کنید که محیط را صمیمانهتر و آرامشبخشتر کند. چون محیط مرکزداده ممکن است جای خیلی کسلکنندهای باشد.
بسیاری از مشتریان ما (که خودشان نیز فروشنده هستند) میتوانند مشتریانشان را برای سخنرانی به مرکز ما بیاورند. این از پیشنهادهایی است که خودمان به مشتریان میدهیم. چنانچه وبسایت یا پروژهٔ جدیدی داشته باشید که میخواهید دربارهٔ آن سخنرانی برگزار کنید و آن را ارائه بدهید، مرکزدادهٔ ما جای بسیار خوبی برای این کار است. مشتریان از برگزاری جلسه در چنین محیطهایی بسیار استقبال میکنند. زیرا این کار برای آنها تجربهٔ خوبی است و گذاشتن سرورها و نرمافزارهای کاربردیشان در اینجا ارزش و اعتبار زیادی برایشان به همراه میآورد.
«وقتی که رفتیم طرح پیشنهادی این پروژه را به بانک ارائه کنیم خوب یادم هست. … به بانک گفتم ما میخواهیم قلعهٔ جیمز باندی در دل کوه بسازیم.»
تصویر: برق دوم مرکزداده را دو موتور دیزل زیردریایی ساختهٔ شرکت مایباخ تامین میکنند که آژیر خطر دارند.
الگر: شما تا اندازهای به سوال بعدی من هم پاسخ دادید. هرکسی این فکر را ندارد که گلخانه و از اینجور چیزها در داخل مرکزداده بگذارد. دربارهٔ امکانات رفاهی و تسهیلاتی که تعبیه کردهاید، آیا فکر میکنید این امکانات فقط برای شما که قصد استفاده از الگوی خاصی را داشتهاید سودمند بوده، یا بهطور کلی جهانی است و برای هرکسی که بخواهد استفاده کند مزایایی دارد؟
کارلانگ: بیایید به این واقعیت توجه کنیم که مراکزداده را مهندسان برای مهندسان میسازند. اما گاهی ایجاد فضای دوستانه و آرامشبخش برای آدمهایی که آنجا کار میکنند و افزودن سبک و ویژگیهای خاص (مانند آنچه ما کردهایم) نادیده گرفته میشود. به نظر من این را هم باید دید و چنین ویژگیهایی را افزود.
منظورم این نیست که دقیقا مثل ما بروید و چنین قلعهای با چنین سبک خاصی در کوه بسازید. میگویم حتی اگر مرکزدادهٔ معمولی دارید، همیشه میتوانید چیزها را بهگونهای متفاوت و جالب ترتیب بدهید و به آنها حس منحصربهفرد ببخشید. اغلب این مسئله را نادیده میگیرند. هزینهٔ زیادی صرف شیوههای معمول بازاریابی میشود؛ در حالی که تنها با افزودن همین موارد کوچک میتوان ارزش و اعتبار مرکزداده را بسیار افزایش داد. بهعلاوه خیلی از مشتریان نیز از این کارها استقبال میکنند. از این نظر نیز سرمایهگذاری در این زمینه حتما ارزشمند است. مخصوصا اگر میخواهید کارکنانی در مرکزداده کار کنند؛ افراد در چنین محیطهایی شادتر هستند و در این طور فضای خوشایندی در مقایسه با فضای کسلکننده، بازده بسیار بیشتری دارند.
الگر: آیا طرحی برای ساختن مرکزدادهٔ دیگر دارید؟ در آن صورت باز هم میخواهید پناهگاههای شیطانی جیمز باندی بسازید؟
کارلانگ: گسترش فضا در مرکزداده کار بسیار مشکلی است. در چنین کاری بهمحض تکمیل فضا باید کارهای دیگری بکنید و در نتیجهٔ آن کارها به فضای بیشتری نیاز خواهید داشت. به همین دلیل من دوست دارم مرکزداده ماژولار [مطالعهٔ بیشتر] بسازم که هرگاه به فضای بیشتری نیاز شد بتوان پیدرپی ماژول اضافه کرد.
الگر: میخواهید به این ماژولها هم ویژگیهای جالبی اضافه کنید؟
کارلانگ: قطعا! برای کار بعدی قصد دارم زمینهای فضایی ایجاد کنم. ایستگاهی فضایی را در مریخ تصور کنید. ایستگاهی با چادرهای ماژولار و طراحی بسیار دقیق. البته همهچیز باید از قبل تعیین شود.
شما محصولی سوئدی را در نظر بگیرید. برای مثال شیشهٔ عطر. همیشه میشود گفت که این فقط شیشه است و زیاد فرق نمیکند که شکل و ظاهر آن چگونه باشد. اما اگر به آن نوآوریهایی اضافه کنید و چیزی بر آن بیافزایید، تاثیر و تجربه بهتری در بیننده پدید میآورید و تمایل او را به خریدن آن افزایش میدهید. مرکزداده نیز همین است. اکنون اگر من بگویم «قصد داریم چندین ماژول بسازیم»، فقط تعدادی کانتینر مجسم میشود. اما موضوع فقط کانتینر نیست. ما این ماژولها را بسیار متفاوت طراحی خواهیم کرد که قطعا چیزهای جالبی را که در نظر داریم بههمراه خواهند داشت.
من برای این پروژه شهرت بسیاری بهدست آوردهام. کوه فقط کوه است و شاید درستکردن بهترین محیط کاری ممکن در کوه کار سختی باشد. اما ما در این زمینه نهایت تلاش خود را بهکار میگیریم.
الگر: در پایان برای کسانی که میخواهند در آینده روی پروژههای طراحی مرکزداده کار کنند چه توصیهای دارید؟
کارلانگ: به نظر من جنبهٔ انسانی در محیط مرکزداده باید حتما در نظر گرفته شود. فضای مرکزداده را میباید هماهنگ با روحیهٔ انسان و مناسب برای مشتریان ساخت. اغلب در طراحی مرکزداده آنقدر بر فناوری تمرکز میشود که آدمهایی را که قرار است در آنجا کار کنند فراموش میکنند. اگر طراحی مناسبی در این زمینه داشته باشید تجربهٔ بسیار خوبی برای مشتری ایجاد میکنید. این مسئلهای است که اغلب در چنین پروژههایی فراموش میشود. توصیه من این است: حسوحالی دوستانه و آرامشبخش در طراحی محیط مرکزدادهٔ خود پدید آورید.
تصاویر دیگر از مرکزدادهٔ بانهوف، بهترتیب از راست: اتاق کنفرانس گرد شیشهای، مرکز عملیات شبکه، اتاق پذیرش، اتاق برق، سیستم اطفای حریق
پانویس
[1] این مطلب ترجمهٔ بخش سوم از کتاب «The Art of the Data Center» است. گفتوگوکننده داگلاس الگر (Douglas Alger)، مترجم پرواز خیّر، ویراستار پرهام غدیریپور، بهکوشش دکتر بابک نیکفام، تهیهشده در باشگاه مراکزداده
[2] دو فیلم علمی ـ تخیلی محصول امریکا (ساخت سالهای ۱۳۵۰ و ۱۳۵۴ ش.)
[3] وضعیت دفاعی درجه یک (Defense Readiness Condition ـ DEFCON): سیستم اعلام وضعیت هشدار نیروهای نظامی آمریکا ۵ درجه داشت که درجهٔ یک بهمعنای بحرانیترین وضعیت یعنی زمان رخدادن حملهٔ هسته است.
[4] سریال علمی ـ تخیلی مشهور «پیشتازان فضا»
[5] Blofeld: شخصیت تخیلی در مجموعهٔ جیمز باند که رئیس سازمان تبهکاری شیطانی است.
درج دیدگاه