معرفی مرکزدادهٔ ACT ـ[1]
آنچه میخوانید
در این گفتوگو مهندسان ارشد شرکت ACT از معماری و طراحی و ساخت مرکزدادهٔ پیشروی خود در ایالت آیووا میگویند. این تاسیسات اولین مرکز داده در آمریکا است که موفق به دریافت استاندارد LEED با درجهٔ پلاتین شده است. آنها برای ساختن تاسیسات سازگار با محیط زیست (سبز) از مواد بازیافتی استفاده کردهاند. همچنین برای مدیریت انرژی از روش زمینگرمایی (Geothermal energy) و سرمایش طبیعی (Free cooling) بهره گرفتهاند. طراحان این مرکزداده برای بهدستآوردن پایایی (Availability) تدابیری بهکار بردهاند که تاسیسات را در برابر آسیب توفان ۴۰۰ کیلومتر بر ساعت مقاوم کرده است. برای دست یافتن به این هدف دو مرکزدادهٔ جداگانه و متصلبههم ساختهاند که یکی برای دیگری نقش افزونگی را دارد.
آشنایی با مرکزدادهٔ ACT
سازمانی که سوالات آزمون ورودی دانشگاهها را طراحی میکند معلوم است که در درجهبندی مراکزداده بهترین نمره را هم میگیرد! جالب است، نه؟
ACT سازمانی غیرانتفاعی است که معروف به طراحی سوال برای امتحانهای ورودی دانشگاهها است. مرکزدادهٔ ساختمان اصلی این سازمان بالاترین رتبه را در USGBC [ـ2] یا سیستم ارزیابی «شورای ساختمانسازی سبز ایالات متحده» کسب کرده است. این اولین مرکزداده در آمریکا و در واقع اولین ساختمان در ایالت آیووا است که موفق به دریافت گواهینامهٔ LEED با درجهٔ «پلاتین» شده است.
حدس میزنید دلیل کسب این رتبهٔ خوب چیست؟ پاسخ شما چیزی جز استفاده از مواد تجدیدپذیر و بازیافتشده در سازه نیست! از قبیل بهکاربردن قطعات پوشش سقف از جنس فیبر درخت آسپن [3]، کفپوش از جنس درخت بلوط، عایق دیواری سلولزی، حتی استفاده از تاسیسات دستدوم در کف کاذب.
شیوهٔ سرمایش این شرکت هم قابل توجه است. محل سازهٔ این مرکز روی میدان زمینگرمایی است و در آن تعدادی چاه و سیستم لولهکشی حلقهبسته پر از مواد مبرد در زیرزمین ساخته شده که گرما را با زمین پیرامون خود مبادله میکند. بیرون زمین نیز از کندانسورهای گازی استفاده شده است. استفاده از کندانسورهای گازی علاوه بر اینکه کاری در کنار و همراه با روش زمینگرمایی است، بهموقع خود هنگامی استفاده میشود که دمای هوای خارج مرکزداده به اندازهای خنک باشد که بتوان از آن استفاده کرد و سرمایش طبیعی فراهم آورد.
طراحی مرکزداده ACT علاوه بر ویژگیهای سبز آن بهگونهای طراحی شده که امکان ایستادگی در برابر توفانی با سرعت ۴۰۰ کیلومتر بر ساعت و اجسامی را که چنین توفانی پرتاب میکند داشته باشد. علاوه بر این با مرکزدادهٔ دوم در فاصله ۸ کیلومتری خود بهطور پیوسته کار میکند.
مشخصات تاسیسات
- سازمان: ACT
- مکان: در آیووا سیتی در ایالت آیووا [4]
- شروعبهکار: اسفند ۱۳۸۶ (مارس 2008)
- ویژگیهای چشمگیر: سیستم سرمایش «زمینگرمایی حلقهبسته» (Closed-loop geothermal cooling)، سیستم سرمایش و تهویهٔ مطبوع خشک، سازهٔ مقاوم در برابر توفان، دالان هوای سرد و گرم بسته، پیکربندی «درحالکار ـ درحالکار» (active-active) در کنار مرکزداده دوم در فاصله ۸ کیلومتری، فیبر نوری اختصاصی، دارای گواهینامهٔ LEED [ـ5] با درجهٔ «پلاتین»
- مدت طراحی و ساخت: ۱۳ ماه
- مساحت: ۶۲۰ متر مربع، مساحت سالن ۳۷۰ متر مربع
- تامین برق: دو منبع تغذیهٔ ۹ مگاواتی، ظرفیت قابل استفادهٔ فاوا ۲۷۰ کیلووات
- رتبهبندی: کلاس سه (Tier III)
- تعداد رکها: ۱۵۰
- ظرفیت برق: متوسط ۶ کیلووات برای هر رک، قابل افزایش تا ۱۱ کیلووات
- زیرساختها: کابلکشی ساختیافته در بالای رکها، مسیر عبور کابلهای برق و کانالهای سیستم سرمایش از ۹۰ سانتیمتری زیر کف کاذب
- بار سازهای: ۱٬۴۶۰ کیلوگرم بر متر مربع
- سیستم اطفای حریق: سیستم آبفشانی مرطوب دو مرحلهای پیشعملگر، سیستم گازی FM200، سیستم اعلام حریق VESDA [ـ6]
«مدیریت انرژی و طراحی زیست محیطی» (Leadership in Energy and Environmental Design) یا بهاختصار LEED سیستم رتبهدهی به طراحی و ساخت و عملکرد ساختمانهای سبز است که از سال ۱۳۷۷ ش. آغاز شده است. مالکین ساختمانها میتوانند داوطلبانه در این رتبهدهی شرکت کنند. LEED معیارهای مشخصی در سنجش دارد که مطابق آن هر ساختمان با گرفتن حداقل امتیاز ۴۰ و حداکثر امتیاز ۱۱۰ یکی از چهار رتبهٔ «تایید شده»، «نقره»، «زرین» و «پلاتین» را بر اساس سنجش در ۶ موضوع زیر دریافت میکند:
این سیستم رتبهدهی هماکنون در بیش از ۱۳۵ کشور جهان اجرا میشود. |
متن مصاحبه
اکنون «تام استراو» (Tom Struve) معاون نایبرئیس دفتر خدمات مرکزی و «لون اندرسن» (Lon Anderson) نایبرئیس فاوا در ACT از چگونگی آغازبهکار، بررسی جزئیات پروژه، همچنین اینکه چگونه مرکزدادهٔ آنها بر رقبا پیشی گرفته است سخن میگویند.
الگر: وظیفهٔ این مرکزداده برای سازمان ACT چیست؟
استراو: دیدیم ساختن یک مرکزدادهٔ دیگر برای اطمینان از عرضهٔ بیوقفهٔ خدمات فناوری به ACT و مشتریانش ضروری شده است. در نتیجه کاری که این مرکزداده برای ACT میکند این است که «افزونگی» (Redundancy) و بهبودپذیری (Resiliency) ایجاد میکند. در ACT نیز «فناوری» همانند هر سازمان مدرن دیگری جزء مهم و اساسی و جداییناپذیر است. ما باید زیرساختهای درست و بهبودپذیر داشته باشیم و بتوانیم این خدمات را چه داخلی و چه خارجی بیوقفه عرضه کنیم.
اندرسن: فکر کردیم که دادن خدمات با فناوری از مهمترین اولویتهای شرکت ما است. پس ACT و هیئتمدیرهٔ آن نشستند و هماندیشی کردند و به این نتیجه رسیدند که برای بهبودی از آسیب سوانح باید تدابیری بهکار ببرند تا از توقف عرضهٔ پیوستهٔ خدمات جلوگیری شود. گمان میکنم بدانید که در صنایع امروزی در مسئلهٔ بهبودی از آسیب سوانح نگرشهای جدیدی بهوجود آمده است.
طرح و برنامهای که من دراینباره دارم چنین است: «دیگر لازم نیست برای نجات دادههای خود یک مرکزدادهٔ دیگر بسازید! بلکه باید موقعیتی فراهم کنید که دو مرکزدادهٔ همزمان درحالکار داشته باشید»؛ یعنی همین حرفی که آقای استراو میزند. ممکن است حادثهای پیش بیاید. در این وضعیت حتی اگر یکی از مراکزداده از کار بیفتد، آن دیگری (حالا ممکن است با سطح کارایی کمتر) ولی کار را ادامه میدهد و دستکم پیوستگی خدمات متوقف نخواهد شد.
تفاوت رویکرد رایج و رویکرد جدیدی که ما میخواهیم آن را در دو مرکزدادهٔ خود بهکار ببریم، در رسیدن از حالتی است که «هر دو مرکزداده مجزا کار میکنند» به حالتی که «بار کاری (Workload) بین دو مرکزدادهٔ مجزا تقسیم شده است».
الگر: شما میدانستید که مسئلهٔ بهبودی از آسیب سوانح در مراکزدادهٔ دوتایی که هر دو درحالکار هستند نیز مطرح است. آن را چگونه در نظر گرفتید؟
استراو: در مراحل نخستین تصمیمگیری که میخواستیم حرفهای خود را یکی کنیم و برنامهٔ کلی را بریزیم، به این مسئله برخورد کردیم که آیا تصمیم داریم در سازه از روشهای رایج بهبودی از آسیب سوانح استفاده کنیم؟ رویکرد ما دراینباره چه باید باشد؟ سپس انتخابهای غیررایج را نیز بررسی کردیم، مسئلهٔ هزینه را هم در نظر گرفتیم و خلاصه سرتان را درد نیاورم، با در نظر گرفتن همهٔ جوانب به این نتیجه رسیدیم که بهترین روش برای ما این است که دو مرکزداده همزمان درحالکار باشند و در فاصلهٔ ۸ کیلومتری از یکدیگر ساخته شوند.
پس از این تصمیم، متخصصان بهبودی از آسیب سوانح آمدند و به ما گفتند که ۸ کیلومتر خیلی کم است، باید لااقل ۴۰ کیلومتر بین دو مرکز فاصله باشد. گفتند اصلا باید در دو منطقهٔ مختلف از کشور باشند که اگر زلزله آمد یکی از آنها در امان بماند. باید از هم دور باشند تا مشکلات شبکهٔ برق بر مجموع هر دو مرکزداده تاثیر کلی نداشته باشد و از این حرفها. اما تا کی باید به این حرفها گوش کرد؟!
پس در نهایت تصمیم گرفتیم هر دو مرکزداده را در همان شهر ولی در دو زمین جداگانه که ملک خودمان باشد بسازیم. یکی از عوامل تاثیرگذار بر این تصمیم این بود که من میتوانستم با مسئولان شهر آیووا سیتی مذاکره کنم تا به ما اجازه بدهند بین دو مرکزداده اتصال فیبر نوری اختصاصی خودمان را برقرار کنیم. هنگامی که چنین کاری وارد مراحل عملی میشود، همهچیز چه از نظر عملیاتی و چه از نظر بهبودی از آسیب سوانح با هم شروعبهکار کرده و دو مرکزداده را با فیبر نوری اختصاصی به یکدیگر متصل میکند.
همچنین روشن است که وقتی هر دو مرکز امکان کارکردن داشته باشند دیگر نیازی به رجوع به خدماتدهندهٔ خارجی نیست. پس باید سعی میکردیم مرکزداده را راه بیاندازیم و دادهها را با خود بیاوریم و مسیر ارتباطی مرکزدادهٔمان را دوباره تعریف کنیم؛ برنامه ما کاملا یکپارچه بود.
یکی از چیزهایی که ممکن بود در این بین برای ما مشکلساز شود، مسئلهٔ جابهجایی کارکنان و استقرار آنها در مرکزدادهٔ جدید بود. برای این کار باید برنامههایمان را طوری تنظیم میکردیم که با فعالیتهای روزانهیمان متناسب باشد. البته میتوانستیم مرکزدادهٔ دوم را حدود ۴۰ کیلومتر دورتر از آیووا سیتی برپا کنیم، اما این کار بر فعالیتهای روزانهٔ مرکزداده و کارمندان شرکت تاثیر منفی داشت. ما که مثل شرکتهای عظیم جهانی نیستیم که چند هزار کارمند فاوا دارند، بنابراین سعی کردیم که همهٔ این چیزها را در نظر بگیریم. در این میان، اتصال مستقیم فیبر نوری برای ما آنقدر مهم بود که وادارمان کرد جنبههای مختلف فاوا را بررسی کنیم و هزینهها را تخمین بزنیم. هزینههای ارتباطات برای تهیهٔ پهنای باند لازم حتی با آنکه ارزان شده هنوز برای ما خیلی گران است.
اندرسن: وقتی در عمل در بند محدودیتهای استفاده از فیبر نوری اختصاصی نباشید، خواهید دید که چه گشایشهایی میشود. شرکت IBM در مرکزدادهاش جلساتی برگزار میکند که شرکتکنندگان در آن به بحث درباره فناوریهای جدید در مرکزداده میپردازند. وقتی در این جلسهها شرکت میکنم میبینم واقعا مدیران همیشه هوشیارانه عمل میکنند. مکث و تامل میکنند، درباره اینکه آیا کارشان را درست انجام دادهاند یا نه؟ آنها به شرکتهایی که فیبر نوری اختصاصی دارند و مقدار پهنای باندشان فرق میکند عادت ندارند.
وقتی حرف از کار میشود مراکزداده بهنظر همهٔ ما فقط ساختمانهایی هستند که داخلشان سرورها کنار هم چیده شدهاند و کارشان را میکنند. ولی اینطور نیست! پیشبینی کارها در مرکزداده دقت میخواهد. وقتی همهٔ جنبهها بررسی شد، پیشبینی طرحها و تصمیمگیری درباره چگونگی راهاندازی مرکزداده آسانتر میشود.
تصویر: مرکزداده ACT در آیووا سیتی، دارای زیرساخت کلاس سه است و به مرکزدادهٔ دیگر همین شرکت در ۸ کیلومتری مرکزدادهٔ اول متصل است.
الگر: در پروژهٔ طراحی مرکزداده چه عواملی را از ابتدا در نظر گرفتید؟
استراو: بعد از تعیین اهداف پروژه، کلاس سه را انتخاب کردیم. با این حال این را هم فرض کردیم که وقوع توفان حتمی است و میخواهیم مرکزدادهٔ ما در برابر آن هم مقاوم باشد. مهندسان ما بیدرنگ اشاره کردند که «دفتر فدرال مدیریت بحران در آمریکا»[7] چیزی دارند که با اصطلاح «حفاظت تقریبا کامل» از آن یاد میکنند و ما هم برپایهٔ آن کار خود را اجرا میکنیم.
بسیار خوب. مرکزدادهٔ ما در منطقهٔ زلزلهخیزی نیست. ولی وقتی از لحاظ جغرافیایی نگاه کنید میبینید که بزرگترین مشکل ما توفان است. این شاید جزء چهار تهدید مهم در این پروژه بود که ربطی هم به مشکلات احتمالی در مناطق برقکشیشده نداشت. پس تصمیم گرفتیم با طراحی یک مرکزدادهٔ حتیالامکان کاملا مقاوم در برابر توفان، این خطر را مهار کنیم.
الگر: کلاس مرکزدادهٔ دیگر که به مرکزدادهٔ جدید متصل است چیست؟
استراو: این مرکزداده کلاس سه و مرکزدادهٔ دیگر کلاس یک است.
الگر: گمان میکنم پیش از آنکه مرکزدادهٔ کلاس سه عملیاتی بشود، سایت اصلی شما مرکزدادهٔ کلاس یک بود. بنابراین با افزودن مرکزدادهٔ جدید گام بزرگی برای ایجاد افزونگی برداشتید.
استراو: بله. پیش از این ACT برونسپاری (Outsourcing) میکرد. مدتی بعد تصمیم گرفت خودش مسئولیت حجم زیاد دادهها و پردازش را به عهده بگیرد. پس بهطور کلی لازم بود تمامی زیرساختهای فناوریمان فقط در یک پروژهٔ بزرگ متمرکز شود؛ یعنی ارتقا و بهبود همهٔ امکانات در مرکزداده.
الگر: بهنظر میرسد شما این کار را بهخوبی انجام دادید. درجهٔ پلاتین گواهینامهٔ LEED را با عنوان اولین مرکزداده در آمریکا و اولین ساختمان در ایالت آیووا گرفتید. روشن است در طراحی این ساختمان از سایرین تقلید نکردید. از مرکزدادهٔ کلاس یک که برونسپاری داشت به مرکزدادهٔ کلاس سه تبدیل شدید. همچنین LEED با درجه پلاتین دریافت کردید. چهچیزی باعث شد مرکزداده را با چنین استانداردهایی بسازید؟
استراو: البته! بهدستآوردن کلاس سه از نظر من اصلا موضوع سخت و پیچیدهای نیست. البته گفتنش راحت است! اما با در نظر گرفتن دید کلی و موقعیت قبلیمان و دیدگاهی که از آینده داشتیم، طراحی و ساخت زیرساخت بهبودپذیر ضرورتی اجتنابناپذیر بود.
در کارهای ابتدایی و تقریبا در مرحلهٔ برنامهریزی مقدماتی، جوانب مرتبط با LEED بررسی شد. ما یک هیاتمدیره داریم که باید برای این پروژه موافقت آنها را میگرفتیم. بنابراین برای اینکه بتوانیم بودجهٔ لازم را بهدست بیاوریم باید خط مشی اصلی را آماده میکردیم. قبل از آغاز جدی کار باید نظر هیاتمدیره جلب میشد. پس گروهی تشکیل دادیم که تصمیم بگیرند طرحمان برای پروژه چگونه باشد و ساخت آن چطور اجرا بشود، تا پس از آن بتوانیم مدل نهایی پروژه را (درصورت تایید) انتخاب کنیم.
روشن است که از گواهینامهٔ LEED خبر داشتیم. معماران و مهندسان این پروژه سابقهٔ دریافت LEED را داشتند. ما دراینباره گفتوگو کردیم و همان اول خیلی رک و راست به بچهها گفتیم که کار ما، کار مرکزداده و LEED است. شاید باهمبودن این دو تقریبا بهنوعی غیرمنطقی باشد، اما لزومی هم ندارد که هر دوی آنها را با هم پیگیری کنیم. شاید بگویید با عقل جور در نمیآید. خودمان متوجه این موضوع بودیم و فکر کردیم که میخواهیم برای طراحی مرکزداده، از چهارچوبی مشخص پیروی کنیم. در آن موقع ما برای LEED هدف خاصی نداشتیم.
پس این موضوع را به هیاتمدیره بلندپروازمان ابلاغ کردیم. پاسخشان این بود که گواهینامهٔ LEED؟ بسیار خوب! اگر میخواهیم زحمت آن را بکشیم، باید هدف درازمدت تعیین کنیم و قصدمان هم دریافت گواهینامهٔ درجهٔ بالا از LEED باشد. دریافت تایید از هیاتمدیره باعث خرسندی بود چون میتوانستیم این پروژه را شروع کنیم. از طرف دیگر وقتی با اعضای گروه نشستیم و حرف زدیم، گفتیم که خیلی خوب! آنها چنین هدف بزرگی را برای ما تعیین کردهاند! چه میشود کرد!
نکتهٔ اصلی این است که ارتقای این مرکزدادهٔ کلاس یک به مرکزدادهٔ کلاس سه کار آسانی نبود. باید از شوک ناشی از هدفی که هیاتمدیره تعیین کرده بود در میآمدیم! چون رسیدن به آن هدف خیلی هم راحت بهنظر نمیرسید.
آن زمان که هیاتمدیره پروژه را تایید کرد، میتوانستیم چهار مرکزداده با گواهینامهٔ LEED درجهٔ نقره بسازیم که همه در یک ساختمان بزرگتر باشند. حالا میبینم گرفتن گواهینامهٔ LEED واقعا سادهتر از چیزی بود که اول کار بهنظرمان میرسید. نکتهای که نباید فراموش کرد این است که گرفتن LEED خیلی سادهتر از اجرای یک پروژه مرکزداده است.
پس کارمان را بیدرنگ شروع کردیم و دستبهکار شدیم. همه پرانگیزه بودند. انگار همهٔ افراد گروه پیش خودشان میگفتند «گیرم انجام این کار امکانپذیر نباشد. با چالش آن دستوپنجه نرم میکنیم!» آنها تشنهٔ رقابت بودند و همین جا نقطهٔ آغاز بود.
الگر: این تصور در صنعت ساختمانسازی وجود دارد که ایجاد ساختمان سبز بسیار پرهزینهتر از ساختن ساختمان معمولی است. آیا در پروژهٔ شما واقعا همین طور بود؟
استراو: خیر. کار ما با ایدهٔ ایجاد مرکزدادهای شروع شد که بهرهوری بالایی داشته باشد. ما بودجهٔ نسبتا متوسط و معقولی برای این پروژه کنار گذاشتیم. سعی کردیم از این بودجه بهترین استفاده را ببریم و این مسئله را در اصول طراحی در نظر گرفتیم.
هرکجا که لازم بود بودجهٔ پروژه را افزایش دادیم تا بتوانیم در چهارچوب گواهینامهٔ LEED فعالیت کنیم. هر بار خواستیم هزینهٔ اضافهتری صرف کنیم، سعی بر این بود که مطمئن شویم ارزشش را دارد. هر دفعه از خود پرسیدیم که آیا این پروژه هزینهٔ اضافهتری خواهد داشت؟ احتمالا پاسخ این بود که بله. اما مبلغ چندان قابل توجهی نبود که در نهایت هم باعث شد بتوانیم درجهٔ پلاتین را دریافت کنیم.
الگر: چه ویژگیهایی در این پروژه باعث شد بتوانید LEED با درجه پلاتین را دریافت کنید؟
استراو: یکی از مهمترین ویژگیها توجه زیاد به جزئیات است. وقتی شما وارد ساختمان میشوید، اصلا به خود نمیگویید که «اوه! اینجا ساختمان خاصی است!». البته این قضیه از یک لحاظ نکتهٔ خوبی هم هست که آن را به مرکزدادهای واقعی تبدیل میکند. اولین و مهمترین مسئله این بود که باید به مرکزدادهٔ کلاس سه که بهبودپذیری داشته باشد دست پیدا میکردیم. ما از طرح سازگار با محیط زیست استفاده کردیم که همهٔ نیازهای فاوا را برطرف میکرد. طرح کار با فرایند ساخت و طراحی محیطی سازگار با محیط زیست که LEED میخواهد منطبق بود.
در پاسخ سوال شما باید بگویم یکی از چیزهایی که واقعا موضوع اصلی نبود، استفاده از پدیدهٔ زمینگرمایی در مرکزداده است. این مسئله بر خود پروژه مرکزداده ارجحیت نداشت و با آن همسو نبود. چنانکه میدانید مراکزداده بهطور کلی گرمازا هستند. این خاصیتشان است! با توجه به اینکه کار در حوزهٔ پدیدهٔ زمینگرمایی زیاد شده و بهزودی دیگر کاربردی نخواهد داشت، به این موضوع زیاد توجه نداشتیم. البته جا دارد که از اعضای گروه و همچنین شرکت KJWW Engineering تشکر کنم که استفاده از پدیدهٔ زمینگرمایی و دیگر فناوریهای نو را پیشنهاد دادند. ما به شناختن پدیدهٔ زمینگرمایی علاقهمند بودیم و آن را در نظر داشتیم؛ حتی پیش از آنکه هیاتمدیره ما را به چالش بکشد. بعد شرکت KJWW وارد کار شد که بهدنبال فرصتی برای ورود به یک پروژهٔ مرکزداده بود و برای تحقق استفاده از پدیدهٔ زمینگرمایی ایدههایی در سر داشت. این موضوع هم در دریافت امتیاز LEED با درجهٔ پلاتین مهم بود.
دلایل دریافت این رتبه را میتوانم در فهرست بلندبالایی به شما بگویم. برای نمونه یکی از آنها استفاده از مواد بازیافتی در این مرکزدادهٔ تازهساز است. وقتی بخواهید کلاس سه را داشته باشید، از این مواد هم استفاده میکنید.
الان وقتی به این فهرست نگاهی میاندازم از خودم میپرسم: «همهاش همین بود؟!» بسیار خوب، ما سیستم کف کاذب را از بازیافت پروژههای قبلی بهدست آوردیم و در پروژهٔ جدید بهکار بردیم. اگر استفاده از مواد با تجدیدپذیری خوب را اصل در نظر بگیریم، چگونه میشود آنها را در پروژه ساخت مرکزداده بهکار برد؟ ما در این کار برای قطعات سقفی از جنس فیبر درخت آسپن، برای کفپوشها از جنس درخت بلوط، همچنین بهجای انواع عایقهای با جنس معمولی از عایقهای سلولزی استفاده کردیم.
وقتی شما وارد ساختمان میشوید، این چیزها را نمیبینید. اصلا متوجه آنها نمیشوید! شاید به خودتان بگویید: «اهه؟! پانلهای سقفی رو ببین، این کفهای کاذب رو نیگا! عین بقیهست که!» خوب، بله. ظاهر آنها کاملا معمولی است. با این حال اگر به جزئیات خوب دقت کنید، آن وقت است که خودتان جواب خودتان را میدهید: «آهان! پس اینهمه خرت و پرت بازیافتی اینجاها استفاده شدن!»
مسئلهٔ دیگری که رویارویی با آن فرصتها و چالشهایی پیش روی ما گذاشت، این بود که در چهارچوب الزامات LEED باید برای کارمندان فضای کاری با میزان روشنایی کافی ایجاد کرد. در این پروژهٔ مرکزداده که ضرورت ما مقاومسازی در برابر توفان بود و همهٔ نگرانیهای امنیتی معمول را نیز بههمراه داشت، تامین نور چالش جالبی بود. کار دیگری که در این پروژه کردیم و شاید کسی متوجه آن نشود، نصب دیوار شیشهای (Curtain Wall) در نمای بیرونی ساختمان است. ما یک لایهٔ داخلی مجزا نصب کردهایم که در حقیقت بخش مقاوم در برابر توفان این ساختمان است.
میدانم که امروزه شیشهٔ ضدگلوله میسازند. ما هم میخواستیم شیشه ضدتوفان بسازیم، اما بودجهٔ کافی نداشتیم و در آن زمان هم نتوانستیم بهدست بیاوریم. پس تصمیم گرفتیم از دیوار شیشهای استفاده کنیم. دراینباره اتفاق نظر قبلی بین اعضای گروه وجود نداشت و فقط زمانی که با مشکل روبهرو شدیم به فکر استفاده از آن افتادیم.
اینجا است که میگویم اگر ساختمان را بدون گواهینامهٔ LEED بسازید، فقط دیوار بتنی است. در این پروژه ما کمی بودجهٔ اضافی خرج آن دیوار شیشهای کردیم. مبلغ قابل توجهی نبود، اما در عوض واقعا بر ارزش ساختمان افزود. دارم میگویم که وقتی شما در ساختمان به فضای مخصوص کارمندان یا سالن کنفرانس وارد میشوید، خیلی خوب است که در آنجا پنجرهای باشد و نور به درون بتابد و بتوان از آن پنجره محیط بیرون را هم دید. اینها فقط چند تا از آن عناصری هستند که بر ارزش ساختمان میافزایند.
ما پوشش گیاهی را با استفاده از گیاهان طبیعی و بینیاز به آبیاری و از نو ساختیم. دوباره این سوال پیش میآید: «آیا گمان میکنید این چیز خیلی عجیبغریب و خاصی است؟» در واقع خیر. اینها فقط و فقط جزئیات است که باعث میشود چشمانداز کلی را فراموش نکنیم. برای ما بهنوعی یک تیر و دو نشان بود.
تصویر: شیشههای مقاوم در برابر توفان همچنین امکان ورود نور طبیعی به بخشهایی از ساختمان را فراهم میکنند که در آنجا رفت و آمد میشود.
الگر: طرح سیستم زمینگرماییتان چگونه بود که موجب شد بازدهی بالایی در مرکزداده به دست آورید؟
استراو: پاسخ در دو نکته است. نکته اصلی این است که در طول زمستان از سرمایش خشک و سرمایش طبیعی استفاده میکنیم تا هوای سرد را به جریان بیندازیم و گرما را کاهش دهیم. یک درصد از این سرما را در میدان زمینگرمایی به جریان میانداریم تا آن را احیا کنیم. این موضوع اول بود که مهمتر است. دیگر اینکه فاصلهٔ بین چاهها متفاوت است. این کار باعث گرمای بیشتر و طولانیتر شدن دورهٔ اشباع حرارتی در هنگام کارکرد دستگاهها میشود.
مانند خیلی اوقات دیگر، همین که پاسخ سوالی را پیدا میکنید در نظرتان بسیار ساده میآید. خیلی اوقات این پاسخ راه حل بسیار خوبی است که در عین سادگی بهترین راه نیز هست و واقعا هم نتیجه میدهد.
الگر: بعضیها ترجیح میدهند که دمای مراکزداده را پایینتر نگه دارند. برخی از سیستمهای سرمایشی طبیعی استفاده میکنند که محیط گرمتری را برای به حداکثر رساندن مزایا ایجاد کنند. با توجه به اینکه شما علاوه بر پدیدهٔ زمینگرمایی از کندانسورهای گازی هم بهره میبرید، سختافزارهای مرکزداده خود را در چه دمایی نگه میدارید.
استراو: ما با دمای ۲۲٫۲ سانتیگراد و رطوبت ۵۰ درصد کار میکنیم. الان با محیطهای گرمتر کار نمیکنیم. اقدامات و اصلاحات دیگر نیز هست که میدانیم میتوان بهموقع از آنها استفاده کرد، ولی در آن موقع هنوز نیاز نداشتیم. ما پیدرپی درجهٔ حرارت و سایر شاخصها را بررسی میکنیم، اما حسگرهای یکپارچه در رک و از اینجور امکانات نداریم.
الگر: شما آشکارا تمایل داشتید این مرکزداده در درجهبندی LEED امتیاز خوبی بگیرد. میخواستید سیستم رتبهبندی بتواند دقیقا مشخص کند برای کدام عنصر طراحی به شما امتیاز میدهد. البته که در صنعت مرکزداده از گواهینامهٔ LEED بیش از هر سیستم ارزیابی دیگری استقبال شده است. ولی دربارهٔ اینکه برخی ویژگیها (که مرکزدادهٔ شما هم برای آنها امتیاز گرفته) نشاندهندهٔ میزان واقعی سبز بودن مرکزداده باشد، تردیدهایی وجود دارد. (مانند روشنایی طبیعی، بهکاربردن امکانات بهداشتی، توقفگاه دوچرخه)
آیا هیچ پیش آمد که ناچار شده باشید میان کسب امتیازات بیشتر از LEED و داشتن طراحی خوب برای مرکزداده یکی را انتخاب کنید؟
استراو: برای بهدستآوردن امتیاز بیشتر از LEED امنیت مرکزداده را به خطر بیندازیم؟ باید بگویم نه! قطعا گزینههای زیادی در تصمیمگیری پیش رو داشتیم. باید همیشه تلاش میکردیم بفهمیم در هرجایی تعادل چیست و چه معنایی میدهد. ما میخواستیم در چهارچوب اجرای ساختمان سبز باقی بمانیم. اما از طرف دیگر نمیخواستیم به ایجاد مرکزدادهٔ کلاس سه بیتوجه باشیم.
برای نمونه بهطور معمول ساختمانهای LEED بام سبز دارند. ما دربارهٔ اجرای آن با هم گفتوگو کردیم و به این نتیجه رسیدیم که میتوانیم از پس آن بر بیاییم. ولی وقتی بررسی میکردیم که چطور میتوانیم بام سبز را بسازیم و برای ساختن آن به چهچیزهایی احتیاج داریم، متوجه شدیم که شاید بهدلیل امکان وجود منفذ در بام مشکلاتی پیش بیاورد. پس شاید اجرای بام سبز ایدهٔ خوبی نبود. بعضی ساختارهای دیگر هم اینچنین هستند. سپس ما گزینهها را بررسی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که میتوانیم در کار بام بهجای اجرای بام سبز با پیروی از سیستم استاندارد Energy Star در چهارچوب LEED باقی بمانیم. بام در Energy Star سیستم دوگانهای دارد. بدین شکل که در زیر سطح بام یک لایهٔ معمولی مقاوم در برابر توفان و گردباد هست که روی آن را با حدود ۵ سانتیمتر بتن میپوشانند. سپس یک لایهٔ دیگر نیز روی آن قرار میگیرد. چنین بامی دارای رتبهبندی Energy Star است.
درباره سوال شما هم باید بگویم که پرسش خوبی بود، چون درست زدی به هدف! بله، ما در امکانات بهداشتی و امکانات دیگر در بخشهای دیگر کار کردهایم. ولی این مسئله عملکرد و کارایی بیشتری به ساختمان نمیدهد. همان طور که میدانی، LEED پیوسته در حال تغییر و اصلاح است و من میدانم که تلاشهایی برای بهوجود آوردن طراحی بینقص برای مراکزداده صورت گرفته است. پس حرف شما درست است.
البته در آن زمان رعایت چهارچوب LEED و بهکاربردنش در مرکزداده دشوار بود. به نظر من هرچه بیشتر این چهارچوب توسعه یابد بهتر خواهد شد. تعجب میکنم اگر بگویید استفاده از چهارچوبی که از قبل وجود داشته آسانتر است. توجه به اینکه در چند سال اخیر چقدر و در چه زمینههایی این چهارچوب توسعه یافته واقعا شگفتانگیز است!
در زمان اجرای پروژه تهیهٔ مواد و مصالح تایید شده از هر کاری که فکر میکردم سختتر بود. حتی با اینکه آنهمه منابع مختلف مصالح ساختمانی بازیافتی از جنس فولاد و بتن در اختیار داشتیم. گمانم نکته اینجا است که از یک طرف فکر میکردم چهارچوب در حال تحول است و بهتر خواهد شد (که باید هم اینطور باشد و همان موقع هم معتقد بودم که این چهارچوب باید از نظرکارکرد برای مرکزداده دقیقتر شود)، از طرف دیگر تنوع مصالح بر اثر پیشرفت فناوری روزبهروز بیشتر میشود که میتوان بهتر از آنها استفاده کرد.
الگر: از جمله چیزهای دستدومی که بهکار بردید به تاسیسات کف اشاره کردید. سیستم کف کاذب دستدومی را که در پروژه بهکار بردید، خودتان پیش از این در جای دیگری استفاده میکردید یا از دیگران خریدید؟
استراو: راستش رفتیم از بازار خریدیم!
الگر: چنین تاسیسات کفکاذب کمکارکردهٔ سالمی را از کجا میشود برای مرکزداده پیدا کرد؟
استراو: در آن زمان بر اثر حباب داتکام [8] هنوز کالاها و مواد اولیهٔ بسیاری در بازار آزاد وجود داشت. جاهای مختلفی برای تهیهٔ لوازم دستدوم از جمله تاسیسات کف و چیزهایی مانند این وجود دارد.
ما مصالح جدیدی را برای استفاده در کف پیدا کردیم و بهکار بردیم. به همین دلیل نیز مواد کف از نظر ظاهری کاملا جدید و نو بهنظر میرسند. از بیشتر این مصالح نه در سطح کوچکی از سالن بلکه در بخش اصلی و در ساختار کفپوش و در تمام ساختمان استفاده کردهایم.
تصویر: سیستم کابلکشی ساختیافته در سقف؛ مسیر عبور کابلهای برق و کانالهای سیستم سرمایش در کف کاذب کار شدهاند.
الگر: شما کابلکشی ساختیافته را در سقف کار کردهاید و کابلهای برق و کانالهای سیستم سرمایش را در کف کاذب تعبیه کردهاید. آیا این ترتیب در کار دلیل خاصی دارد؟ میدانید که هر روز مراکزدادهٔ بیشتری تاسیسات کف کاذب خود را جمعآوری میکنند.
استراو: ایدههای مختلفی را امتحان کردیم. هرچند که بهطور کلی فکر میکردیم بهترین انتخاب برای ما همین کف کاذب است. الان اگر بخواهیم دربارهٔ چیزهایی که یاد گرفتهایم بگوییم، یکی این است که باید همهٔ روشهایی را که وجود دارد بررسی کرد و بعد تصمیم گرفت. باید برای بهدستآوردن درک درست کوشش کرد و دانست ماهیت هر روش چیست و اینکه بهترین جایی که میشود از هریک استفاده کرد کجاست. مثلا در کار خودمان، همین که چگونه میتوان از طرح جدیدی در کف کاذب استفاده کرد. قطعا اینها چیزهایی هستند که نیازهای ما را به بهترین شکل برآورده میکنند و باعث پیشرفت میشوند.
من قبلا در چند مرکزدادهٔ دیگر بودهام که تاسیسات کف کاذب نداشتند. فکر کردم استفادهکردن از کف کاذب به همراه پلنوم هوای بازگشتی، هم از نظر مقدار بهرهوری سیستم سرمایشی و هم از نظر هزینهها، ما را در شرایط بهینه قرار میدهد. همزمان بهنظرم آمد که شاید هم اشتباه کنم. ولی از طرفی استفادهنکردن از کف کاذب در آن دسته از مراکزدادهای که دیده بودیم و دربارهیشان خواندهایم بیشتر بهدلیل هزینه بوده است. شاید هم دلیلش این است که آنها توانستهاند سیستم سرمایشی و زیرساخت کابلکشی را بهخوبی تعبیه کنند. به هر حال من فکر کردم شاید این کار برای ما مسائل و خطراتی داشته باشد. در نهایت و با در نظر گرفتن همهچیز بهنظرم روشهای دیگر اولویت پیدا نکردند. برای همین در ساختمان از کف کاذب استفاده کردیم.
الگر: برای مقاومسازی تاسیسات در برابر توفان چه کارهایی باید میکردید؟
استراو: همهکار. قطعا کار دیوارها و بام هم جزئی از آن است. بهخصوص طراحی درها که همه مطابق با الزامات FEMA ـ[9] هستند. بنابراین از نظر ساختاری انجام همهٔ آن کارها ضروری بود. همان طور که پیش از این به بعضی دیدگاههای عملی اشاره کردیم، فقط ساختن خود سازه نیست که مهم است. باید مطمئن بود که در پیوستگی کار تاسیسات هیچ وقفهای رخ نمیدهد. دستیابی به رتبهبندی ضدتوفان هم در اولویتهای بعدی قرار داشت. درباره HVAC ـ[10] هم باید بگویم که قسمت ضدتوفان ساختمان روبهروی بخشی است که پنجرهها و دیگر قسمتها در آن هستند. سیستم HVAC باید به دو مخزن فشار تقسیم شود تا وقتی توفان به آن رسید، قسمت مرکزداده در امان باشد. ما با استفاده از نظارت خودکار و حسگرها این کار را کردهایم. همینکه بفهمیم در مرز هشدار هستیم میتوانیم از راه دور یا در خود مرکزداده، سیستم را در وضعیت مناسب قرار دهیم.
کار بعدی این بود که ژنراتور را در ساختمان جا دادیم. تنها دلیل این کار محفاظت در برابر حوادثی مثل گردباد و توفان بود. البته برای حفاظت از خرابکاری و وندالیسم [11] هم خوب است ولی دلیل اصلی این کار مقابله با توفان بود. خود ساختمان در توفان مقاومت میکند، ولی برق به احتمال زیاد قطع میشود. برای حل این مشکل به ژنراتورهایی آمادهبهکار (Standby) نیاز داریم که در درون ساختمان باشند. اما اگر این تدبیر را بهکار ببرید مشکلی خواهید داشت. اینکه در هنگام توفان باید حجم زیادی از هوا را برای سرمایش به محل ژنراتور بفرستید و این هوا را تخلیه کنید. برای حل این مشکل ما در مسیر ورود و تخلیهٔ هوا یک مانع ساختهایم. این مانع که یک سری لولهٔ فولادی است، به هنگام آغاز توفان از ورود آن به ژنراتور و آسیبزدن جلوگیری میکند.
تصویر: ACT ژنراتورهای آمادهبهکار را در داخل ساختمان قرار داده است تا از آنها در مقابل توفان محافظت کند.
الگر: بزرگترین چالشی که در طول پروژه با آن روبهرو شدید چه بود؟ اتفاق غیرمنتظرهای رخ نداد؟
استراو: چه خوب است پیش از آغاز هر کاری کمی زمان داشته باشیم، چون وقتی کاری را شروع میکنیم دیگر باید انجامش بدهیم. به هر حال از یک نظر چالش بزرگی در کارمان وجود نداشت. کاری که کردیم در حقیقت این بود: تفکیک و بررسی تمام گزینهها، در نظر گرفتن چهارچوب LEED، شناسایی انتخابهایی که میتوانستیم از آنها استفاده کنیم.
البته در نهایت از هماهنگی بین طراحی LEED و دستیابی به کلاس سه غافلگیر و خشنود شدیم. پدیدهٔ زمینگرمایی نمونهٔ خوبی از این موارد است که هم بهرهوری انرژی و هم محاسن دیگر دارد. دراینباره روش ما این است که با توجه به آبوهوای محل بیشترین بهرهوری انرژی را از میدان زمینگرمایی ببریم. همچنین در محوطهٔ HVAC کندانسورهای گازی داریم که همان طور که میگویند سرمایش طبیعی را فراهم میکنند. این کار تنها یک پمپ لازم دارد که باید بیرون ساختمان درحالکار باشد و هوای آزاد را به داخل بفرستد. در زمستانها هم از میدان زمینگرمایی برای منبع اصلی گرمایش استفاده میکنیم. بسیار خوب! در واحدهای CRAC ـ[12] افزونگی N+1 بخشی از کلاس سهٔ مرکزداده است، ولی ما میخواستیم افزونگی و امنیت را در بقیه سیستمها هم داشته باشیم.
یکی از چیزهایی که وقتی به مراکزداده وارد میشوم همیشه آزارم میدهد، این است که همهٔ کندانسورها در بیرون از ساختمان و روی بام یا در محوطهٔ باز قرار گرفتهاند. اینطوری در معرض خطر احتمال توفان، وندالیسم، حتی تصادف با ماشین و از اینجور چیزها هستند. همیشه فکر میکنم این چیزها خطرهایی هستند که هیچوقت آنچنان که باید به آنها اهمیت نمیدهند. گاهی کندانسورها را در داخل ساختمان قرار میدهند که مشکل تامین هوای لازم برای کارکردن آنها پیش میآید. البته این مشکل را میتوان حل کرد.
دربارهٔ تهدید توفان و استفاده از پدیدهٔ زمینگرمایی باید بگویم که همهچیز زیر زمین است. همهٔ پمپهای آن در مخزنهای مقاوم در برابر توفان قرار دارند. هنگام توفان و در بدترین شرایط امکان دارد برخی از کندانسورهای بیرون از ساختمان از بین بروند. اما پدیدهٔ زمینگرمایی پابرجا و خودکفا است و کار خود را ادامه میدهد. در مقابل اگر در سیستم زمینگرمایی مشکلی پیش بیاید (مثلا یکی از چرخهها نشتی پیدا کند) باید این اشکال را برطرف کرد. اگر نشد هم مشکلی نیست، سیستم را خاموش میکنیم و از مرکزدادهٔ دیگرمان استفاده میکنیم. بدهبستان خیلی خوبی است!
موضوع بهرهوری انرژی در هر دو مرکزداده مورد نظر ما بوده است. اما کنار هم گذاشتن دو مرکزداده با دید بهرهوری انرژی و بررسی هریک از دیدگاههای بهبودپذیری (Resiliency) و چگونگی عملیات مرکزداده، گمان میکنم مقایسهٔ جالبی باشد!
الگر: بهنظر خودتان سیستم زمینگرمایی و دیگر عناصر طراحی که به شما کمک کرد گواهینامهٔ LEED با درجه پلاتین را بگیرید، راهکارهای جهانی هستند؟ آیا اینها کارهایی هستند که هرکس بخواهد مرکزدادهای بسازد میتواند از آنها کمک بگیرد و ملزم به اجرای آنها باشد؟ یا اینکه چنان خاصاند که فقط برای خودتان است و آنچه درصدد دستیابی به آن هستید؟ یعنی تنها برای همین محلی که تاسیسات شما در آنجا قرار دارد مناسب است.
استراو: گمان میکنم راهکار پدیدهٔ زمینگرمایی و ادغام آن با کندانسورهای گازی وابسته به وضعیت آبوهوا است. اگر مرکزدادهٔ شما در تگزاس باشد، این الگو را نمیتوان در آنجا اجرا کرد. این مدل از عرض جغرافیایی مشخصی به بالا قابل اجرا است. موضوعات دیگری نیز وجود دارند که همین طورند. در غیر این صورت من میگفتم که باقی مسائل در همهٔ دنیا قابل اجرا است و میتوان تعمیم داد.
الگر: اگر میتوانستید به زمان گذشته برگردید و این مرکزداده را دوباره طراحی کنید، چیزی وجود داشت که بخواهید که آن را جور دیگری انجام بدهید؟
استراو: تا الان که چیزی به ذهنم نرسیده، این خیلی جالب است!
اندرسن: یکی از چیزهایی که هنوز حرفی از آن زده نشده این است که برنامهریزیهای مقدماتی برای توسعهٔ طرح کنونی هماکنون در دست مهندسان است. روی این مسئله از پیش از ادامهٔ کار فکر شده است. از این گذشته گمان میکنم خیلی خوب میشد اگر ظرفیت بیشتری را که به آن نیاز داشتیم هنگام طراحی در نظر میگرفتیم. البته ما به موضوع ارتقای مرکزداده فکر کرده بودیم. طرح آن را هم از نظر معماری آماده کردهایم و برنامهریزی مقدماتی نیز، با توجه به اینکه چگونه مرحلهٔ بعدی توسعه پیش خواهد رفت، انجام شده است. شاید در بقیهٔ مراکزداده هم این موضوع بهخوبی اجرا نشود. ما که اینجا تمام سعی خود را کردهایم.
استراو: تنها گذشت زمان است که این موضوع را مشخص میکند! در آینده خواهیم دید که کار چگونه پیش میرود. به نظر من، طرح ما ساخت و برپایی مجموعهٔ مشابه کلاس سه در محوطهٔ شرکت خواهد بود که جایگزین مرکزدادهٔ کلاس یک شود. این مرکزداده در ساختمانی اداری قرار دارد که تحت نظر است و از آن حفاظت میشود.
الگر: شما برای کسانی که قصد آغاز پروژهٔ مرکزداده را دارند چه پیشنهادی دارید؟
اندرسن: وقتی وارد اینجا شدم فکر نمیکردم مهندسان فنی در فکر استفاده از صنایع سبز باشند یا در آن زمان به سازگاری با محیط زیست اهمیتی بدهند. پس مفهوم واقعی مجازیسازی سرورها، دالانهای هوای سرد و گرم داخل مرکز، چگونگی تهیهٔ نسخههای پشتیبان، اینکه با آنها چه کار میکنیم و اینکه ماجرا چه خواهد شد، مهمترین مسائلی بود که اگر میشد به آنها میپرداختم. شاید بهتر بود طراحی یا روند فکری نیز همزمان با ساختن ساختمان پیش میرفت و ادامه مییافت.
الگر: آیا در طرح شما حد مشخصی برای مجازیسازی مراکز داده وجود دارد؟
اندرسن: هنوز که حد مشخصی وجود ندارد. میتوانم به شما بگویم که امسال قصد داریم تعداد سرورهای فیزیکی را در حدود ۵۰ درصد کاهش بدهیم. در آینده هم باز این کار را خواهیم کرد. در مجموع تعداد ۴۵۰ سرور فیزیکی کنونی را به کمابیش ۲۰۰ سرور کاهش میدهیم. این کاهشدادن مانند بیشتر مراکزداده تا آنجا ادامه خواهد یافت که فقط سرورهای فیزیکی درحالکار باقی بمانند. البته این مقدار به قابلیت درخواست خدمات در جایی که مرکزدادهٔ شما قرار دارد و مقدار کارکردی که از سیستمهای خود انتظار دارید نیز مرتبط است.
تصویر: ACT با استفاده از مجازیسازی (Virtualization) تعداد سرورهای فیزیکی مراکزدادهٔ خود را کاهش است.
الگر: آیا استراتژیهای دیگری نیز وجود دارد که به پروژههای مرکزدادهٔ دیگر پیشنهاد کنید؟
استراو: انتخاب اهداف واضح برای پروژه. این یکی از موضوعات ساده و روشنی است که خود شما بهتر از من میدانی چیست. چیز دیگری که من همیشه میگویم این است که برای رسیدن به اهداف باید گروه خوبی انتخاب کرد. همان طور که همهٔ ما میدانیم، این وظیفهٔ افرادی است که درگیر کار هستند و در یک گروه در پروژهای مثل این کار میکنند. دانستن اهدافی که دارید و سپس انتخاب اعضای مناسب برای گروه که بتوانند تجربیات مفید و طرز فکر مناسب را به پروژه بدهند از اهمیت ویژهای برخوردار است.
به نظر من انگیزه داشتن، خلاقبودن و فکر باز داشتن در چنین پروژهٔ سخت و طاقتفرسایی، از چیزهایی هستند که باید به آنها اهمیت داد. همزمان با داشتن دید کلی و اهداف روشن باید به همهٔ جزئیات نیز توجه کرد. درباره دریافت LEED درجهٔ پلاتین هم باید بگویم که این موضوع در جزئیات کارمان نهفته است. همان طور که قبلا هم گفتهام داشتن درک درست از بهترین روشها سبب آسانی در تصمیمگیری صحیح خواهد شد. در این کار باید هم به روشهایی که استفاده میشوند توجه داشت و هم به روشهایی که باید بازبینی بشوند.
نکتهٔ مهم دیگری که دستکم در این پروژه تاثیر داشته تصمیمگیری مالک پروژه است. چون در نهایت پروژه متعلق به مالک آن است. شما که مالک پروژه هستید باید کاملا آگاه و به کار وارد باشید. اگر فکر میکنید چند مشاور استخدام میکنید و مثلا به آنها میگویید: «چیزی که من میخوام اینه، من LEED درجهٔ پلاتین میخوام، همهٔ کلاسها رو میخوام!» و کار انجام میشود، باید بگویم که سخت در اشتباهید. اگر واقعا در کار درگیر نباشید، بهطور کلی از پروژه راضی نخواهید شد و به نتایج گوناگونی که انتظار دارید نخواهید رسید. باید به کار وارد باشید و از دشواریهای آن سر در بیاورید. شما که مالک پروژه هستید باید تصمیمهای دشوار را در کمترین زمان ممکن بگیرید و باید مسئولیت همهٔ خطرهای جدیدی را که میکنید بپذیرید. در انجام این کار مالک پروژه با گرفتن چنین تصمیمهایی شیوهٔ کار را مشخص میکند.
ممکن است در فرایند کار چیزی درست در نیاید و در شرایطی قرار بگیرید که انگشت اتهام را به سوی شما بگیرند. اگر چنین شود، همهٔ گروه حالت تدافعی بهخود میگیرند و خواهان استفاده از همان روش قدیمی و امنی میشوند که بهترین کارکرد را داشته است. به نظر من در چنین وضعیتی نباید تصمیمگیری بر عهدهٔ شورای تصمیمگیرندهای باشد که از سوی مالک پروژه تعیین میشود. بلکه باید کسی که دارای صلاحیت کامل است و میتواند تمامی مسئولیتها را بپذیرد تصمیمگیری کند.
ما در گروه خودمان میخواهیم که پروژه در مسیر پیشرفت باشد و با چهارچوب LEED درجهٔ پلاتین هم مطابقت داشته باشد. از آنجایی که در حوزهای قرار داریم که هنوز بکر است، دربارهٔ مسائل تبادل نظر میکنیم. آنها را مطرح میکنیم و به رایگیری میگذاریم. ولی در نهایت تصمیم آخر را خود من میگیرم. میدانم که گاهی دیگر اعضای گروه به من میگویند: «نمیخواهی در اینباره بیشتر فکر کنی؟» اما پاسخ این است که ما همهجور تحقیقی کردهایم و همهٔ اطلاعات مورد نیاز را در اینجا گرد آوردهایم. پس همین کار را ادامه میدهیم! کار باید پیش برود. تامل بیش از حد ممکن است باعث درجا زدن بشود. کاری که باید بکنیم این است که مثل مرد تصمیم خودمان را بگیرید و کار را ادامه دهیم.
«در نهایت پروژه متعلق به مالک آن است. شما که مالک پروژه هستید باید کاملا آگاه و به کار وارد باشید. اگر فکر میکنید چند مشاور استخدام میکنید و مثلا به آنها میگویید: «چیزی که من میخوام اینه، من LEED درجهٔ پلاتین میخوام، همهٔ کلاسها رو میخوام!» و کار انجام میشود، باید بگویم که سخت در اشتباهید. اگر واقعا در کار درگیر نباشید، بهطور کلی از پروژه راضی نخواهید شد و به نتایج گوناگونی که انتظار دارید نخواهید رسید.»
الگر: سختترین تصمیمی که در این پروژه گرفتید چه بود؟
استراو: بهگمانم چون این پروژه هم از نظر رعایت الزامات LEED و هم از نظر عملیاتی موفق از کار درآمده است، هیچکدام از تصمیمها دشوار نبودهاند؛ چون اکنون واقعا همهچیز عالی کار میکند. پافشاری بر اجرای طرح استفاده از پدیدهٔ زمینگرمایی، در حالی که در آن زمان هنوز روش اثباتشدهای نبود، مطمئنا یکی از این تصمیمها است. تصمیمهای دیگر فقط ارزیابی گزینههای موجود، بررسی مزایا و مضرات آنها، درک اهداف مشترک در نظر گرفتهشده برای دو مرکزداده، همچنین اقدام برای عملیکردن آنها بود.
چیز مهم دیگر پویایی است. پویایی و نشاط گروه واقعا نتیجهبخش بود. افرادی که در کار حضور دارند برای رسیدن به گروه پویا باید غرور را کنار بگذارند. افراد گروه ما همین کار را کردند. مقررات دستوپاگیری برای کار بر روی گزینههای مختلف داشتیم. اما همه با هم برای رسیدن به هدف مشترک کار کردند. اعضای گروه کاملا مشتاق بودند که بنشینند و به روشهای مختلف اجرای کار گوش بدهند و آنها را در نظر بگیرند و سپس دربارهیشان گفتوگو کنند. دربارهٔ اینکه این روشها، مسائل مکانیکی و برقی و کنترل آنها در ترکیب با هم، چگونه خواهند بود و بهترین راه انجامدادنشان چیست. در عین حال تلاش کردیم تا رویکرد ماژولار و تغییرپذیر را بهکار ببریم.
تصویر: لولهکشی آب سرد برای مرکزداده ACT در آیووا سیتی
من از نحوهٔ اجرای کار در این پروژه خوشحالم. این کار نیازمند رویکردهایی کاملا مرتب و بر اساس مقررات است. زیرا به نظر من گاهی خودمحوری و خودخواهی در افراد پدید میآید. ممکن است کسی وارد کار بشود و احساس کند همهچیز باید مطابق میل و روش او پیش برود. البته در حالی که صحبتکردن دربارهٔ این مسئله راحت است، حلوفصل کردن آن چندان ساده نیست.
پانویس
[1] این مطلب ترجمهٔ بخش اول از کتاب «The Art of the Data Center» است. گفتوگوکننده داگلاس الگر (Douglas Alger)، مترجم پرواز خیّر، ویراستار پرهام غدیریپور، بهکوشش دکتر بابک نیکفام، تهیهشده در باشگاه مراکزداده
[2] U.S. Green Building Council’s environmental building assessment system
[3] آسپن (Aspen): اشنگ، یا صنوبر لرزان
[4] آیووا (Iowa): ایالتی در مرکز امریکا
[5] مدیریت انرژی و طراحی زیست محیطی (Leadership in Energy and Environmental Design)
[6] دستگاه بسیار حساس تشخیص دود (Very Early Smoke Detection Apparatus)
[7] دفتر فدرال مدیریت بحران در آمریکا (Federal Emergency Management Agency): یکی از دفاتر وابسته به وزارت امنیت داخلی ایالات متحده آمریکا که در سال ۱۳۵۷ ش. تاسیس شد و وظیفهٔ آن مقابله با حوادث و ناگواریها است.
[8] حباب داتکام (Dotcom bust یا Dot-com bubble): این اصطلاح به رخدادی میان سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۰ (۱۳۷۶ تا ۱۳۷۹ ش.) اشاره دارد که طی آن ارزش سهام در بازار سهام کشورهای صنعتی در اثر رشد بخش اینترنتی و زمینههای مرتبط با آن افزایش چشمگیری یافت. این دوره بهدلیل تاسیس (و در موارد بسیاری هم ورشکستگی) گروهی از شرکتهای اینترنتی که به آنها شرکتهای داتکام میگویند، شناختهشده است. (مترجم)
[9] سازمان مدیریت بحران فدرال (Federal Emergency Management Agency)
[10] کوتهنوشت (Heating, Ventilation, and Air Conditioning): بهمعنای گرمایش، تهویه و تهویهٔ مطبوع، شامل فناوری و سیستمهایی که برای تنظیم دما، رطوبت و … در ساختمانها استفاده میشوند.
[11] ویرانگری (Vandalism): آسیبرساندن به اموال عمومی و خصوصی. در اینجا منظور افرادی که مخالف گسترش فناوری هستند و به اموال شرکتهای فاوا آسیب میزنند.
[12] دستگاه تهویهٔ مطبوع اتاق کامپیوتر (Computer Room Air Conditioner)
درج دیدگاه